محض تنوع و خالی نبودن عریضه و نمایاندن ابتکارات اینجانب، آپ می شود.... 5شنبه - 17/6/90 - ساعت 5/11 پشت تلفن می پرسد: کجا می خوای بری؟! با ریتم می گویم: دارم میرم کوه... شکار آهو! می خندد... بعد خداحافظی می کنیم و تلفن را قطع می کنم! میروم سراغ لپ تاپ و به اینترنت وصل می شوم! پیش نویس: عینکی خوش قلب همون پلی (polly) می باشد که با این اسم توی مسنجرم سیوه! عینکی خوش قلب: هووووووووووووووم sara: میرم و تنهات میذارم با یه دنیا گله! واسه دس کشیدن از عشقت چاره شد فاصله! پ.ن: به این نتیجه رسیدم که غیر از اینکه عاشق اسب و زرافه هستم! علاقه ی وافری به آهو پیدا کردم! پ.ن2: زهرا برام یه آبنبات خیلی گنده گرفته که شکلک مسنجره!
sara:
sara: دارم آهو شکار می کنم
sara: تمرکزمو بهم نزن
عینکی خوش قلب:
عینکی خوش قلب: بیا با هم شکار کنیم پس
sara: پس آروم حرف بزن که آهو ها فرار نکن
عینکی خوش قلب: هووووووووووووم
sara: تو تجربه و استعداد منو نداری! البته!
عینکی خوش قلب: باشه
عینکی خوش قلب: شاگردی تو می کنم
عینکی خوش قلب: می گم یکی ندونه ها
عینکی خوش قلب: با توجه به مطالب وبلاگت
عینکی خوش قلب: فک می کنه تو خیلی بیش از یه ذره افسرده ای
عینکی خوش قلب: و هزاران بار در زندگی شکست خوردی
عینکی خوش قلب: نه؟
عینکی خوش قلب: نمی دونه که نشستی اینجا وسط مسنجر آهو شکار می کنی که
sara: ببین تن صدات بالاست!!!!!
sara: خیلی عملت غیر حرفه ای بود!!!!!!!!!!!
sara: اخراااااااااااااااااااااااااج!
sara: الان از کوه پرتت می کنم پایین!
sara:
عینکی خوش قلب: آهو تو جنگله
عینکی خوش قلب: نه تو کوه
sara: نخیرم!
sara: تو کوهه!
sara: همین ک گفتم!
sara: حرف نباشه
sara: صداتو نشنوم!
عینکی خوش قلب: فعلا ک ما نه تو کوهیم نه تو جنگل
عینکی خوش قلب: وسط مسنجریم
sara: نه من تو کوهم!
sara: اینجا وایرلس داره
عینکی خوش قلب: ئه پس استاد چرا من جنگلم؟
عینکی خوش قلب: آموزش از راه دوره؟؟
عینکی خوش قلب: غیر حضوری؟
sara: شما خیلی شاگرد خنگ و تنبل و حواس پرتی هستی!
sara: برو با اولیا بیا!
sara: ناخونات چرا بلنده؟
عینکی خوش قلب: بده شیرا بخورن منو
عینکی خوش قلب:
sara: حیف شیر ایرانی!
عینکی خوش قلب: حیف شیر کوهی
sara: پیشیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی بیا اینو بخور!
sara:
عینکی خوش قلب: استاد حالا چ جوری آهو شکار کنیم؟
sara: البته بخور به زبان کودکانه میشه بخوی! ولی نمیدونم چرا این جوک اختراع کنا انقده خنگن!
sara: شما صلاحیت نداری من تکنیک ها و رمز موفقیتم رو در اختیارت بذارم!
عینکی خوش قلب: خب نذاز
عینکی خوش قلب: دلم می خواد برگردیم راهنمایی
عینکی خوش قلب: بعد یکی عاشق عارفه بشه
عینکی خوش قلب: بعد بهش بخندیم
sara: چند روز قبل از مرگم به یکی که شاگرد خوبی بوده باشه رمز موفقیتم رومیگم و می میرم البته چندتا نکته رو نمیگم تا تو کَفِش بمونن و برام مستند بسازن!
sara: میرم و میمیرم آسوده میشم از عشق میرم و میمیرم!
sara: قطعه ای از کار استاد بنیامین! میدونستی بینامینم شاگردم بود؟! ولی خب اونم اخراج شد! فک کن! وقتی داشتم آهو شکار می کردم یهو می زد زیر آواز احمق! و خب آهو ها فرار می کردن! مدل موشم دوست نداشتم! مث گوزن خودشو درست می کرد، آهو می ترسیدن و فرار می کردن...
عینکی خوش قلب: بعد اون یارو بیاد تو کمد عارفه پاستیل بذاره
عینکی خوش قلب: بعد ما مث وحشی ها بپریم سر پاستیله
عینکی خوش قلب: نفله اش کنیم
عینکی خوش قلب: آهوتو شکار کن
sara: چقدر زر می زنی عزیزم!
sara: توجه کردی الان هرکی داره حرف خودشو میزنه و توجهی هم بهم نداریم؟!
sara: ا....
sara: در رفت لعنتی!
sara: دیدی چی کار کردی!
sara: بالاخزه کرمتو ریختی! آهو به اون خوبی در رفت!
عینکی خوش قلب: بعد نامه هه هم همراه پاستیله داشته باشه
عینکی خوش قلب: بعد دست به دست بدیم نامه هه رو بخونیم
عینکی خوش قلب: خم شیم
عینکی خوش قلب: قاه قاه بخندیم
sara:
sara: بیا! حالا مرد!
عینکی خوش قلب: ولی قیچی من واقعا می خوام یکی عاشق عارفه باشه
sara: بحثو عوض می کنیم! می خوای برات بازم شعر بخونم؟!
عینکی خوش قلب: من که راجع به (سانسور شده! اسمشو میذاریم:لیلی) حرف نزدم که بحثو عوض می کنی!
عینکی خوش قلب: راجع به روزای خوش زندگیمون حرف زدم
عینکی خوش قلب: والا
عینکی خوش قلب: آواز نداره دیگه
sara: جوجه جوجه طلایی نوکت سرخ و حنایی!
sara: بقیشو بلد نیستم!
sara:
عینکی خوش قلب: منم یه تیکه اش رو یادم می یاد
عینکی خوش قلب: که می گه
عینکی خوش قلب: نه پنجره نه در داشت
عینکی خوش قلب: نه کس از من خبر داشت
عینکی خوش قلب: ب خود دادم یک تکان
عینکی خوش قلب: هوهو
عینکی خوش قلب: مثل رستم پهلوان
عینکی خوش قلب: هوهو
عینکی خوش قلب: تخم خود را شکستم
عینکی خوش قلب: از لانه بیرون جستم
عینکی خوش قلب: از لانه بیرون جستم
عینکی خوش قلب: از لانـــــــــــــــــــــــه بیرون جستم
عینکی خوش قلب: دلم می خواد برگردیم راهنمایی واسه سعدی نامه سرکار بنویسیم
عینکی خوش قلب: هوم
sara: نخیر! تو هم نباید بلد باشی! این قانون بازیه!
عینکی خوش قلب: خب من بقیه اون چیزی رو که تو گفتی رو یادم نبود
sara: خب... اینبار می بخشم!
sara: ولی دیگه تکرار نشه!
عینکی خوش قلب: هوم
sara: وگرنه دفعه ی بد با ولی بیا!
عینکی خوش قلب: نمی دی شیرا بخورنم؟
sara: نه! اینجا شیراش ریقوئن!
عینکی خوش قلب: هوم
عینکی خوش قلب: حال چرند و پرند گفتن ندارم
sara: برو با ولی بیا!
sara: دیگه طاقتم تموم شد خانوم!
عینکی خوش قلب: کجا برم؟
sara: بیا بشین رو سر من! برو با شوهرت بیا! برو با همون دماغ ایکپیری بیا! برو بعد بیا!
عینکی خوش قلب: جایی نمی خوام برم
عینکی خوش قلب: گفتــــــــــــــم برو.... نگفتم برنـــــــــــگرد
sara: آخــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی
sara:
عینکی خوش قلب: و به (سانسور شده! اسمشو میذاریم: یارو ) بیندیش
sara: الاغ اینو می خوام بذارم تو وبم خبر مرگم!
عینکی خوش قلب: ئه
sara:
عینکی خوش قلب: خب اون قسمت سانسور شده بچه ها گلم
عینکی خوش قلب: حواسم نبودش
عینکی خوش قلب: خب من از همین جا بابت این مساله عذر خواهی می کنم
عینکی خوش قلب: ولی تو باید اون قسمت لیلی اش رو هم سانسور کنیا
sara: باچه!
sara: سایا میگه: عاشدتم!
sara:
عینکی خوش قلب: من دارم وارد یه هفته دنیای بی لیلی می شم
عینکی خوش قلب: منم عاشدتم
sara: چگده این بچهه بامزه است آخه!
sara: قویبونش بیم من!
sara: ( این یکی رو دیگه عمرا اگه بفهمی! خیلی بچگونه حرفیدم)
عینکی خوش قلب: بچه هه کیه؟
عینکی خوش قلب: شاگردات؟
sara: نه خودمم!
عینکی خوش قلب: خود شیفته ای؟
sara: من برم یه چی نوش جونم کنم گوش شه به تنم! الهی!
عینکی خوش قلب: برو نوش جون کن
sara: شما قطعا از مکان شاگردی من عزل میشی! هشدار آخر بود!
عینکی خوش قلب: گوش شه به تنت الهی
عینکی خوش قلب: هوم
sara:
sara: من چقدر از این حرکت زبون درازی خوشم میااااااااااااااااااااااااااااد!
sara:
عینکی خوش قلب: برو بابا
sara: اینم از حسن ختام!
عینکی خوش قلب: با اون استادیت
عینکی خوش قلب: الحمدلله
عینکی خوش قلب: برو
عینکی خوش قلب: برو
sara: بوسم نکردی!
عینکی خوش قلب: برو نبینمت
sara: بی شخصیت! بی فرهنگ! بی شیرازه! (این آخری رو تازه اختراع کردم)
عینکی خوش قلب: بی اصفهانه
عینکی خوش قلب: بی تبریزه
عینکی خوش قلب: بی مشهده
عینکی خوش قلب: مشهـــــــــــــــــــــده؟
sara: دیووونه!
sara: بی شیرازه معنی داره!
sara: اصفهانی ها همشون خنگن؟! اصنشم خودم خودمو بوس می کنم! منو بگو که خواستم بی نوبت بذارم بوسم کنی! حسود! تا کور شود هرآنکه نتواند دید!
عینکی خوش قلب: ولی نه واسه آدم دانشمند
sara: باشه من دیگه برم خبر مرگم یه چی کوفت کنم!
sara:
عینکی خوش قلب: برو خبر مرگت کوفت کن
عینکی خوش قلب: والا
عینکی خوش قلب: انگار من نگهش داشتم
عینکی خوش قلب: الهی وسط راه شیرا بخورنت
sara: خیلی زبون دراز شدی خانوم! همش یه چی میگی که من باید جوابتو بدم!
sara: تازه دارم همزمان با عبدو هم چت می کنم! واسه همینه نمیرم!
عینکی خوش قلب: اصن چرا همین آهو ئه رو که شکار کردی کباب نمی کنی بخوری؟
عینکی خوش قلب: بله
sara: عبدو داره التماااااااااااااااااااااااااااااااس می کنه!
عینکی خوش قلب: منم دارم با عبدو چت می کنم
sara:
عینکی خوش قلب: و کاملا مشخصه که چرا دو تاتون دیر جواب می دین
عینکی خوش قلب: سرعت تایپتون پایینه دیگه
عینکی خوش قلب: نچ نچ نچ
عینکی خوش قلب: واس چی التماس می کنه؟
sara: نخیرم به منم دیر جواب میده!
sara: داره التماس می کنه که براش یه قرار ملاقات با خودم بذارم ولی منشیم میگه نباید به خودم فشار بیارم
sara: منم همش رد می کنم
sara: الان داره گریه می کنه! دختره ی بیچاره!
عینکی خوش قلب:
عینکی خوش قلب: بیکاری
عینکی خوش قلب: می شینی با همه مزخرف می گی
عینکی خوش قلب: هوم
sara: میگم بخونه میاد منو می کشه!
sara: نخیرم! با اون مزخرف نگفتم!
sara: من جدی رفتم!
عینکی خوش قلب: خب پس این قضیه منشی چیه؟
sara: سرکاری خانوووم!
عینکی خوش قلب: قیچی لیلی به من چی می گه که من این قدر عاشقم؟
عینکی خوش قلب: اینو عبدو پرسید
sara: تو رو خدا التماااااااااااااااااااااااااااس نکن، من باید برم آخه!
عینکی خوش قلب: نه تو جواب این سوالو می دونی؟
sara: میگم باید برم دیگه! دهع! میگم التماس نکن! قسم خدا رو چرا می خوری؟! دهع! دستمو ول کن! می خوام برم!
عینکی خوش قلب: دوشخصیته شده
عینکی خوش قلب: از دست رف
sara: اسکیزوفرنی بود یا شیزو فرنی؟! نمیدونم! خدافس
عینکی خوش قلب: اسکیزوفرنی بودش
عینکی خوش قلب: برو(اگه شد عکسشو میذارم!)
کد قالب جدید قالب های پیچک |